يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ب.ظ
مادر بزرگ
هفته پیش درست روز شنبه ساعت 12 ظهر تلفنم زنگ خورد .بابام هیچ وقت این موقع روز به من زنگ نمیزد .با دیدن اسم baba روی صفحه نمایش تلفن احساس کردم قلبم به تپش افتاده .برای یک لحظه سکوت غیر منتظره ای در گوشم پیچید .با حدس 99 درصدی که بابام برای چی این موقع روز به من زنگ زده دکمه سبز را فشار دادم .به محض برقراری ارتباط و زمانی که هنوز نه من و نه بابام حرفی به هم نزده بودیم حدس 99 درصدی به 100 تبدیل شده و با این جمله بابام بدون سلام و احوال پرسی که " حامد مرخصی بگیر بیا خانه مادربزرگت " متوجه شدم که دقایقی قبل مادر بزرگ جان به جان آفرین تسلیم کرده و بعد از 82 سال از دنیا رفت.